وبلاگ مدرسه اصول فقه

به نام خدا

حمایت رفتاریست از موجودات دارای اراده که دوطرفه ایجادمی شودیعنی فقط با اقبال حامی ایجادنمی شودبلکه مسبوق براقبال حامی علت وکششی در حمایت شونده باید موجودباشدتاموجب اقبال وحمایت حامی شود.

این قاعده در شعارفوق هم جاریست چه زمانی حمایت ملی ازکالای ملی بوجودمی آیدوآیا این حمایت میتواند فقطجنبه شرعی یا ملی داشته باشدواگراین جنبه ایجادشودهمیشگی است؟قطعااینطورنیست.زمانی مردم ازکالای ایرانی حمایت میکنندکه کالای ایرانی خواسته آنهارا تامین کند وبتواندسبب کشش وجذب خریدارشودکه این خودیک فرآینداست یعنی زمانی تولیدکننده میتواندمحصول جذاب تولیدکندو موجب حمایت رافراهم آوردکه ازحیث کیفیت ومرقوم به صرفه بودن ازحیث قیمت دغدغه خریداررا تامین نمایداین جهت خودمعلول دسترسی به مواداولیه مرغوب، ماشین آلات به روزمجهز وسرمایه درگردش باارزثابت مکفی است حال سوال اینست که تامین این مقدمات دردست چه شخص یاگروهی است.به فکر می رسد ارگانهای اقتصادی و….دولتی

پس این شعار خوب اول وظیفه دولتمردان ومسئولین را در ایجاد فضای علمی مرفه برای تحقق حمایت را مشخص میکند که بدون انجام وظایف از مسئولین توقع حمایت صرف ملی یک توقع محقق شدنی ومنتج نیست.والسلام

سعیدقائمی موری آبادی

به نام خدا

کانت عقل را مقابل قوه فاهمه قرارداده که قوه فاهمه برای درک امورطبیعی وعقل مدرک اموری مثل خداوآزادی و….است

اما این صحیح نیست چون ایشان عقل رادرهمه مساوی می داند و آن را مدرک امور ماوراءالطبیعه می داند اگر عقل مدرکه بود ودرهمه مساوی .پس اختلاف نظری که درانسانها پیرامون خداوند آزادی و…وجوددارد برای چیست .البته انسانها با فکر وخرد دارای باور پیرامون مواردفوق میشوند که گفتیم نتایج افکار معلول مثلث ژنتیک ومحیط وغریزه درانسانهاست که فکر را تغذیه میکنندکه این مثلث درهرفردی متفاوت است.تعریف عقل به قوه مدرکه،فکروخرد خطاست .فکروخرد به تنهائی نفس را از تمایل به شهوات نگه نمیدارد چه بسا اسیران شهوت که با فکر حقیقت را درک کرده اندو آن را کتمان کرده اند

عقل هدف فکراست وتعقل التزام به آن.

سعیدقائمی موری آبادی

به نام خداوند

مدتی پیش مقاله ای توسط عزیزی که خودشان رادکترشهسواری معرفی کرده بودند پیرامون اعتراض به سخنان طلبه ای منبری درختمی درمورد شکاف خانه کعبه که هنگام ولادت علی علیه السلام برای ورود فاطمه بنت اسد ایجادشده رادیدیم که موید سخنانشان راسکوت طلبه مذکور بیان فرموده بودند.اما اصل ایراد دکترشهسواری:

شکاف مذکور دروغ است چون خانه کعبه بعداز میلاد امیرالمومنین علی علیه السلام حداقل ۴مرتبه تخریب ومجددا ساخته شده پس وجود آن شکاف ممکن نیست اماجواب:

اولا درهیچ موردی اثبات نشده که خانه کعبه کاملا تخریب شده حتی درمواردی مثل تخریب زمان حجاج وسیل زمان عثمانی تصریح شده که ضلع جنوبی که شکاف مذکور درآن است خراب نشده وتخریب برای ۳ضلع دیگراست

ثانیا جناب دکتر آیا الآن شکافی درمحلی که تاریخ پیرامون ولادت علی علیه السلام ذکرمی کند درخانه کعبه موجودهست یانه؟وجود این شکاف که قابل انکارنیست رفتن ودیدن ادل الدلیل است.

چه زمانی این شکاف بوجودآمده شماکه مستندتان تاریخ است آیا تاریخ غیرازمیلاد مذکور وورود جناب فاطمه بنت اسد چیزدیگری رادارد که مورداعتراف دشمنان متعصب ایشان هم هست.حال گیریم کعبه کاملا چندمرتبه تخریب کامل شده.آیا وجوداین شکاف درهمان محل معجزه دیگری نیست که باهردفعه تخریب وتجدید این نشانه حذف شدنی نیست.دکتر فقط به مدرک واطلاع از بعض وقایع نیست بلکه تحلیل صحیح واستنباط درست از وقایع معلوم برای وقایع دیگراست جناب دکترعزیز.دستبوس سعید قائمی موری آبادی

پس عقل بافکر متفاوت است فکر کار ذهن است ولازمه آن داشته هایی است که از مثلث مذکور تامین میشود 

اما برای عقل تعاریف متفاوتی بیان شده است دراصطلاح صوفیه وعرفا

و….اما آنچه صحیح بنظرمیرسد اینست که عقل قوه دارکه نیست بلکه یک حقیقت وواقعیتی است که تمام حقایق عالم را درخودجای داده است شاید بتوان فطرت راهم جزئی از عقل دانست ویا فطرت وعقل یکی باشد به هرحال عقل حقیقتی است که تعقل التزام به حقیقت است ولذا قرآن وقتی امر به تعقل می فرماید وقتی است که مخاطبین بررسی کردند وحقیقت را فهمیده اند اما آن را انکار می کنند ولذا تعقل یعنی التزام به حقیقتی که بدان رسیده اند ویا التزام به حقیقت که باید بدان رسید که مقدمه آن تفکر وبررسی است

ادامه دارد…..

گاهی مطلبی بعنوان یک قاعده به کار برده می شود که هرآنچه را دین حکم کند حکم عقل وهرآنچه را عقل حکم کند حکم دین است .وبعد سوال می شود که خیلی از احکام نزد عقلاء عالم با احکام دین متفاوت است مثلا شرب خمر ویا بی حجابی و….دربین عده کثیری ازعقلا پسندیده هست با اینکه دین با آن مخالف است

درجواب مقدمه ای را معروض بدارم که آنچه عده ای از انسانها بعنوان عقلا قبول دارند گاهی مخالف با عده دیگری از انسانهاست چه برسد به دین.پذیرش وعدم پذیرش نتیجه ذهن وفکراست وباعقل متفاوت است عقل با فکر وذهن متفاوت است .ذهن ماشینی است که فکر یکی ازکارهای اوست ونتیجه فکر تابع مثلثی است از ژنتیک ومحیط ولیبیدو(غریزه).ازآنجایی که این سه درهرکسی متفاوت است نتیجه فکر وباورهرکسی هم متفاوت است این موردی است متفاوت باعقل چون عقل ثابت است ویک قانون لایتغیر.گرچه فکر مقدمه ایست برای رسیدن به عقل اما لازمه فکرهمیشه عقل نیست بلکه زمانی فکربه عقل منتهی می شود که مواد اولیه فکر یعنی همان مثلث برابر با صحت باشد 

توضیح بیشتر در نوشتار بعد….